-
شب یلدا
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 12:02
شده یلدا مقارن با محرم نمی دانم بخندم یا بگریم مبارک ، تسلیت عید و عزاتان پس از شادی بخور یک ذره هم غم ! شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن … شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره...
-
همه میگن
یکشنبه 28 آذرماه سال 1389 13:57
همه میگن که تو رفتی همه میگن که تو نیستی همه میگن که دوباره، دلِ تنگمو شکستی دروغــــــــــه... چه جوری دلت میومد، منو اینجوری ببینی با ستاره ها چه نزدیک، منو تو دوری ببینی! همه گفتن که تو رفتی، ولی گفتم که دروغه.. همه میگن که عجیبه اگه منتظر بمونم همه حرفاشون دروغه تا ابد اینجا می مونم ! بی تو و اسمت عزیزم، اینجا...
-
یاد گرفتم
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 18:30
۱. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. با کودک بحث نکنم چون مرا با دانش خویش می سنجد و هم سطح خویش میپندارد
-
سلام من به محرم
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 16:21
سلام من به محرم به ماه دلبر زینب به اشک سینه زنانش که داره مادر زینب سلام من به محرم به آنکه صاحب آن است به کاروان بهاری که در مسیر خزان است سلام من به محرم به پرچم غم زهرا به پرچم غم زهرا به قامت خم زهرا سلام من به محرم به نا ز اشک ابالفضل به آن دو دست قشنگ وبه زخم مشک ابالفضل سلام من به محرم که برتر از رمضان است همه...
-
مزار عشق
سهشنبه 9 آذرماه سال 1389 16:39
بر سنگ قبر من بنوسید خسته بود . اهل زمین نبود. نمازش شکسته بود.... بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود..... بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود.... بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد مانده بود.....!
-
کلافه
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 18:23
کلافه ام .... کلافه ام ....! هم چون کلاف های سر در گم . گره خورده ام! گره هایم را بگشا ! همه گره های کورم را ! با دستان مهربانت یک به یک... بگشا ! گره های کورم را .... بگذار که بیناشوم ! بگذار که نگاهت کنم ! یک دل سیر نگاهت کنم !
-
داستان عشق مریم و علی
سهشنبه 2 آذرماه سال 1389 20:08
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده...
-
برای عشق
دوشنبه 1 آذرماه سال 1389 19:17
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو برای عشق قبول کن ولی غرورتت را از دست نده برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر برای عشق وصال کن ولی فرار نکن برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن برای عشق بمیر ولی کسی رو...
-
کوچه
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 12:12
بی تو، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جان وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو...
-
چشمهای خیس
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 13:36
رفت اونی که میخوامش بارون نگاهش میباریدش نم نم دور شد از من کمکم خدا مردم از غم وای منو چشمای خیس درد دوریش کم نیست شب های غم انگیز روزای سرد پاییز کسی مثل اون نیسسسسست میدونم نمیاد عشقم رو نمیخواد اون منو برده از یاد درو غ نمیگم به خودم راس راسی عاشقش شدم دارم از دوریش میمیرم
-
عشق و ۱۲ ماه سال
شنبه 22 آبانماه سال 1389 15:34
عش ق از دیدگاه متولدین 12 ماه سال ! متولدین فروردین ماه : به سوی من بیا تاتو را حس کنم و دنیا خواهد دید داستان عشقی سوزان را که شعله اش در قلب من خواهى بود به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند. قلبا عاشق است و در عشق پا بر جاست. متولدین اردیبهشت ماه : عشق را در چشمان من بنگر چهره ی بر افروخته ام...
-
مناجات شبانه
شنبه 22 آبانماه سال 1389 14:14
نمیدانم با این همه نا سپاسی چگونه تمنایم را از تو طلب کنم از تویی که خورشیدی را در زمستانی ترین روزهای زندگیم تاباندی تا گرمی بخش لحظه های یخ زده هم باشد و من بالیدم که این چنین در درگاهت عزیز بوده ام اکنون خورشید زندگی ام در افق ارزو ها در حال غروب است و من مانده ام دلتنگ در حسرت ارزوهای مانده در دلم وهراسان از سکوت...
-
گل یاس
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 20:24
می چرخه ، چرخه زمان می گرده،گرده جهان اما دیگه تو نمی یایی چشمام می مونه به راه عمرم میگرده تباه اما دیگه تو نمی آیی چه بلنده این جدایی پر درده این جدایی می چرخه ، چرخه زمان می گرده،گرده جهان اما دیگه تو نمی یایی چشمام می مونه به راه عمرم میگرده تباه اما دیگه تو نمی یایی رفتی که رفتی گل یاس چشماتو بستی گل یاس چه غمی...
-
روز جدایی
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 15:08
تمام خاطراتمون اشکای چشمای منه دیگه باید خواب ببینم دستات تو دستای منه اما بدون با عکس تو این روزا رو سر میکنم خیلی بدی کردی به من محال من ولت کنم کدوم گلایه رو بگم یه عمر از تو دل خورم تو فکر هیچی یو نکن من غصه هاتو میخورم تو هم برو مثل همه تنهام بذارو بر نگرد نیستی ببینی که بی تو تنهام کاشکی میرفتی حیا نکردی خیلی...
-
تفسیر کردن عشق
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 13:33
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟ دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"دوست دارم تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟ من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی باشه.. باشه!!!...
-
احساس
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 12:56
احساسی که به تو دارم یک حس فوق العاده است من عاشق کسی شدم که خیلی صاف و ساده است . . . این اولین باره دلم داره می گه آره دوست داره گرفتاره بگو آره به بیچاره دوست داره با یه قلب تیکه پاره احساسی که به تو دارم به هیچکسی نداشتم، من اسم این حال دل رو عاشق شدن گذاشتم . . . احساسی که به تو دارم یه حس عاشقانه است این حس دوست...
-
فرشته یک کودک
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 18:53
کودکی که آماده تولد بود, نزد خدا رفت و از او پرسید : می گویند شما فردا مرا به زمین می فرستید. اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوند پاسخ داد: از میان تعداد زیادی از فرشتگان, من یکی را برای تو در نظر گرفته ام.او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد. کودک دوباره پرسید:...
-
باران
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 15:23
باران میبارد امشب دلم غم دارد امشب آرام جان خسته ره میسپارد امشب در نگاهت مانده چشمم شاید از فکر سفر برگردی امشب از تو دارم یادگاری سردی این بوسه را پیوسته بر لب قطره قطره اشک چشمم میچکد با نم نم باران به دامن بسته ای بار سفر را با تو ای عاشقترین بد کرده ام من رنگ چشمت رنگ دریا سینه من دشت غمها یادم آید زیر باران با...
-
اشک
شنبه 15 آبانماه سال 1389 21:08
یه قطره اشک گوشه چشمات نشسته بود، بهت گفتم : این دیگه چیه؟ روت برگردوندی و گفتی هیچی. گفتم : خودم دیدم که گریه کردی. گفتی : نه، این اشک نیست. گفتم : اگه اشک نیست پس چیه؟ گفتی : این عشقه. گفتم : عشق چیه؟ خیلی مهربون شده بودی؛ نگاه کردی تو چشمام! بهم گفتی: عشق یعنی خاطره گفتم : خاطره چیه؟ گفتی : یعنی خاطره اولین بار که...
-
علامت سوال
شنبه 15 آبانماه سال 1389 15:49
یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس تو این مثلث غریب ، ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر می رسم ، از اونور شب اومدم یه شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم بزار کوله بارم روشونه شب بزارم باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم داغ ترانه...
-
اواره
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 18:46
نیمه شب آواره و بی حس و حال در سرم سودای جامی بی زوال پرسه ای آغاز کردیم در خیال دل به یاد آورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی می گذشت یک دو سال از عمررفت و بر نگشت دل به یاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را آن نظر بازی آن اسرار را آن دو چشم مست آهو وار را همچو رازی مبهم و سر بسته بود چون من از تکرار او هم خسته...
-
لحظه های بی تو
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 13:22
لحظه در لحظه عزابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگ زندگی کردن بی تو به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از...
-
دوست دارم
شنبه 8 آبانماه سال 1389 09:31