پــــــــــــــــــــرنـــــــده تــــنهــا

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش کردم، وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود.

پــــــــــــــــــــرنـــــــده تــــنهــا

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش کردم، وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود.

من پیشتم

                                  من کنارتم ، اروم و بیصدا ...  تو خوابی... 

نگاهت میکنم ... خوابی ...

میبوسمت... اغوشت میگیرم... واست حرف میزنم...

  خوابم میبره ...

و تو خوابی !

صبح بیدار میشم و ...

 تو...

نیستی !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد