پــــــــــــــــــــرنـــــــده تــــنهــا

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش کردم، وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود.

پــــــــــــــــــــرنـــــــده تــــنهــا

گریه کرد و گفت دلش برام تنگ شده ولی من فقط نگاهش کردم، وقتی رفت سنگ قبرم از اشکش خیس شده بود.

مزار عشق

                         بر سنگ قبر من بنوسید خسته بود . اهل زمین نبود. نمازش شکسته بود.... بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود..... بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود.... بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد

 مانده بود.....!


نظرات 2 + ارسال نظر
مسی پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://eshghhayesokhteh.blogsky.com/

سلام خوبی
خسته نباشی
خدا نکنه عزیزم انشالله همیشه زنده باشی
قشنگ نوشته بودی مرسی

میثم جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ

سلام خوبی
چه خبرا خسته نباشی چقدر قالب وبلاگت قشنگ شده
موفق باشی بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد