من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ..
بخند برایم بخند
آنقدر بلند
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را
دلم برایت تنگ شده
دوستت دارم …
یکی هست، توقلبم ...
یکی هست، تو قلبم، که هر شب واسه اون می نویسمو اون خوابه
نمی خوام بدونه واسه اونه که قلب من اینهمه بی تابه
یه کاغذ، یه خودکار، دوباره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه، که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز همین جا توی اتاقم یکدفعه رفت، داره میره
چیزی نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه می کردم درو که می بست، می دونستم که می میمرم
اون عزیزم بود، نمی تونستم جلوی راهشو بگیرم
می ترسم یه روزی برسه که اونو نبینم، بمیرم تنها
خدایا کمک کن نمی خوام بدونه دارم جون می کنم اینجا
سکوته اتاقو داره میشکنه تیک تاک ساعته رو دیوار
دوباره نمی خوام بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار
یکی هست، توقلبم ...
بایدفراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین
می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری
برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی
همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم زیادم میروی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.
پاییز از زمستون غمگین تره چون بهارو ندیده،
ولی من از پاییز غمگین ترم ، چون خیلی وقته تو رو ندیدم
زمستون تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه
بهار زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشن انتظاری
گلدون خالی ندیدی نشسته زیر بارون
گلهای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی ببینی تلخ روزای جدایی
چه سخته چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون